زمانیست که والد به کودک باردار میشود. راستش شروع حیات ما با تولد و درخشیدن در چشم والدین نیست. ما به شکل یک خیال و فانتزی در ذهن والدین آغاز میشویم. مدتها پیش از اینکه رابطه جنسی میان والدین محقق شود، آنها نوزاد را در ذهنشان به دنیا آورده اند. خب منظورم این است که تحول و شکل گیری شخصیت مدتها پیش از به دنیا آمدن نوزاد آغاز میشود.
بعضی والدین فرزندی به دنیا میآورند تا دوستش داشته باشند. اما بعضی دیگر فرزندی میآورند چون کسی را میخواهند که از او متنفر باشند. نطفه جنین کافی است تا اسباب تحقق آرزوهای خودآگاه یا ناخودآگاه باشد. پس شخصیت ما از بسیاری لحاظ، مدتها پیش از بارور شدن تخمک شکل گرفته است، حداقل باید گفت که تا حدودی این طور است.
به عبارت دیگر فانتزی های بدوی و ناخودآگاه والدین میتوانند اثر تعیین کنندهای بر اوضاع ذهنی کودک ایفا کنند. کودک به فراست میفهمد که آیا والدینش میخواستند فرزندی داشته باشند یا نه.
این دوره ی پیشابارداری که به واسطهی فانتزیهای ناخودآگاه والدین شکل می گیرد، نقش بسیار مهمی در رشد و تحول شخصیت نهایی نوزاد خواهد داشت.
و نوزاد بسیار مرهون حال و هوای فضای اولیه ای است که بزرگ ترها مدتها پیش از آمدن او ساختهاند.
چای با وینیکات/ برت کار/ ترجمهی مهیار علینقی