ما سردردش می نامیم؛
بالکوبان
پرنده ای مرده
بر جدار پیشانی ما
(فاضل حسنو داغلارجا)
Fazıl Hüsnü Dağlarca
در روانکاوی Symptom واژه ایست که سردردهای عصبی، افسردگی ها، وسواس ها و… را توصیف میکند.
سیمپتوم آن چیزی است که خودآگاه فرد را از لنگیدن یک جای کار آگاه می کند. فرد می داند در وجود او چیزی هست اما نمی تواند بفهمد آن چیز چیست که برای او به معنای عام درد را به ارمغان آورده است. تنها تفاوت روانکاو با یک فرد عامی در این است که او میداند روده تحریک پذیرش، زخم معده استرسی اش، سر دردهایش، نگرانی های بی دلیلش همه و همه سرپوشی است که فرد آن را بافته تا چیزی را پنهان کند. سرپوشی که ساخته شده تا آنچه که زاینده درد واقعی است را بپوشاند. سرپوشی است تا فراموش کند فلاکت اصلی او چیست، مرهمی است که درمان نمی کند ولی می پوشاند. فرد با سیمپتوم خودش آنقدر صمیمی میشود که به هیچ وجه نمی خواهد آن را کنار بزند، نمی خواهد بیاد بیاورد که چه چیز را میخواسته فراموش کند. چرا فراموش کرده و برای چه؟
آلن عباس می گوید: [ چرا وقتی درد داریم داشتن تومور قابل قبول تر از تجربه ی یک ترومای روانشناختی به نظر می رسد؟ اگر گذراندن یک روز بد می تواند باعث سر درد شود، چگونه می توانیم بگوییم گذراندن روزهای بدِ بسیار نمی تواند باعث مشکلات بدنی جدی تر شود؟ ] وقتی درد و زخم مجالی برای بیان و استفاده از کلمه برای ابراز ندارد، به ناچار بدن عرصه ی ابراز درد میشود. شما چیزی نمی گویید اما بدن شما تمام آن احساسات سرکوب شده را به شکل درد معده، میگرن و…نشان میدهد. در واقع بدن شما هرگز دروغ نمی گوید.
نویسنده: الهه صدوقی